روتین دردسر ساز
برای تعطیلات روز استقلال تصمیم گرفتیم به دیدن مژگان، وزان و کاوش برویم. قرار بود شنبه صبح زود راه بیفتیم و از اونجایی که تا نیوجرسی فقط دو ساعت راه بود، شب وقت خواب رایان برای برگشتن اقدام کنیم که رایان توی راه بخوابد و اذیت نشود. از همان بدو رسیدنمان تغییر محیط روی رفتارهای رایان تاثیر گذاشت. از انجایی که تعداد مهمانیهایی که رایان تا بحال رفته کمتر از تعداد انگشتان دست است، رایان خیلی متعجب و هیجانزده بود و میخواست همه محیط جدید را کشف و امتحان کند. مشکل از دست زدن رایان به تزئینات خانه، خوراکیها توی ظرفهای شکستنی و وسایل الکترونیکی بیشمار در همه نقاط خانه شروع شد و با غذا نخوردن و امتناع از خواب بعد از ظهر ادامه یافت. حدودهای عصر بود که دستگیره در را گرفت و اصرار کرد که میخواهم بروم بیرون. مبین هم که سخت مشغول بازی پلی استیشن با کاوش بود و توی آن هوای گرم تنها راه حل باقیمانده استخر بود. من مایو نداشتم و نتیجتا مژگان با رایان رفتند و کلی آب بازی کردند. بعد از استخر رایان حسابی خسته و عصبی بود ولی باز هم حاضر نبود که بخوابد و یا غذا بخورد.
رایان از حدود 3 ماهگی که به اتاق خودش منتقل شد دیگرهیچ وقت پیش من یا توی بغل من نخوابیده .هر شب حدودهای ساعت 7 رایان میرود حمام وبعد با یک شیشه شیر میگذاریمش تو تخت ومعمولا دقایقی بعد که به اتاقش سری میزنیم رایان در خواب عمیقی فرو رفته است. قبل از این بجز چند باری که توی هتل به شیوه مشابه و در تخت مشابه تخت خودش خوابیده بود فقط 1 بار شب را بیرون از خانه بوده که آنهم منزل مژگان بود و آن بار هم مشکل مشابهی برای خواباندن او داشتیم. برای همین این بار تصمیم گرفته بودیم شب به خانه برگردیم، ولی من که تمام روز را دنبال رایان دویده بودم دیگر رمقی نداشتم و آرزو میکردم حداقل یک ساعت بعد از خوابیدن او از مهمانی لذت ببرم و نفسی تازه کنم. این بود که او را به اتاق دیگری بردم و پس از تاریک کردن اتاق به شیوه های غیر ملایم خواباندمش. ساعتی گذشت و وقت رفتن، مبین گفت که خیلی خسته است و نمی تواند شب رانندگی کند و مژگان هم که از قبل اصرار داشت که شب را بمانیم بیشتر اصرار کرد و ما ماندیم. حدود ساعت 2 بود که خوابیدیم و رایان ساعت 3 بیدار شد و وقتی فهمید جایی که خوابیده تخت خودش نیست عملیات مشاهده و مکاشفه را از سر گرفت و وقتی مانعش شدیم شروع کرد به داد و فریاد و گریه کردن. خلاصه اینکه آنشب ما نخوابیدیم واگر کمکهای مژگان نبود تصمیم داشتیم همان نیمه های شب به سمت خانه حرکت کنیم. هر طور بود آنشب صبح شد و ما به خاطره ای خوب و سفری دلپذیر!! صبح زود به خانه برگشتیم.
نمی خواهم بعلت اینکه رایان بیرون از خانه اینگونه رفتار می کند، خانه بمانیم زیرا دلیل اینگونه رفتار کردن رایان در خانه ماندن بوده، ولی نمی دانم چه کنم که همگی از سفر لذت ببریم.
1 comment:
بازیش خیلی هم سخت نبود! ه
Post a Comment