Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

Friday, August 6, 2010

به مناسبت یک و نیم سالگی

رایان صبحها که از خواب بیدار میشود به جای صبح بخیر گفتن و یا سلام کردن به تلویزیون اتاقش اشاره می کند و میگوید: کارتووووون، کارتووووووون . بعد هم می آید از زیر مبل (!) لب تاب مامان را میکشد بیرون و باز می گوید:کارتوووون، کارتوووووون
هر چیز گردی را رایان به عنوان توپ می شناسد. وقتی وارد سوپرمارکت میشویم با عجله به سمت میوه ها میرود و با هیجان آلو یا پرتغال را نشان میدهد و میگوید: بااااااااال، بااااااااااال و یا نقطه حرف آی در کلمه کلمبیا که روی چادر کمپینگمان نوشته شده را نشان می دهد و باز می گوید:باااااااااااااااااااال. اخیرا هربار که به خرید میرویم رایان در فروشگاه سبد توپها را پیدا میکند و ما را مجبور میکند یکی از توپها را به او بدهیم (اگر ما این کار را نکنیم همانطور که بارها اتفاق افتاده رهگذری دلش میسوزد و یکی از توپها را به او میدهد) و بعد رایان بدو، مامان بابا بدو، البته نوبتی، یکی خرید میکند و دیگری میدود دنبال رایان و توپش
تصمیم گرفته ام وقت صرف غذا را برای او دلپذیرتر کنم و اجازه میدهم با غذایش هرچقدر که دلش میخواهد بازی کند، بعد از دقایقی از شروع غذا خوردن آب داخل لیوانش سیاه میشود، غذاها تا حد امکان له میشوند و بعد به جای دهان، داخل موها میروند و یا روی زمین میریزند و سرآخر به دیوار میچسبند
کلمه هایی که به فارسی میگوید: مامان ، بابا، زززر(زرد)، سسسسسس (سبز)، آآبو (آبی)، اموم (حموم)، سی(سیب)، با(پا)،دد(دست) بابای ، اذذذا(غذا)، من (با لهجه گیلانی)، بابا
کلمه هایی که به انگلیسی میگوید و ما اتفاقی فهمیده ایم
Hi, cookie, ball, pizza, ears, No, nose, toes, toy, dont
حیوان هایی که صدایشان را می داند: گاو(بوووووو)، سگ(آرف آرف)، زنبور(زززززززززززز)، گوسفند(ببببببببببب)، اسب(نییییی)، اردک(کوآک کوآک)، غورباغه، خوک، گنجشک، خرگوش (دقیقا نمیفهمم)
بازیهای مورد علاقه اش: ورق زدن کتاب، توپ بازی، کشتی گرفتن و غلت زدن روی زمین با بابا، چیدن پازل، خانه سازی (بیشتر از ریختنشان روی زمین لذت میبرد تا بازی با آنها)، بالا رفتن از صندلی و میز، بازی با سیم و سعی در فرو کردن آن در یکی از سوراخهای کامپیوتر، تماشای کارتون المو و یا بی بی انیشتن و رقصیدن با آهنگهای این کارتونها و بازی با قابلمه ها، بطریها و ظرفهای پلاستیکی داخل کابینت
نقاشی کردن و خط خطی کردن با مداد شمعی را دوست دارد ولی مشکل اینجاست که دلش میخواهد روی درها، دیوارها، مبل و اسباب بازیهایش هم نقاشی کند. به پیشنهاد خانوم دکتر فقط وقتهایی که درکنارش هستیم به او مداد شمعی میدهیم با این حال بعضی وقتها از بی توجهی مامان استفاده میکند و بعد مامان باید ساعتها وقت صرف تمیز کردن درو دیوار کند. دیروز یک اثر هنری از او را روی یخچال چسباندم، یک سری شکل هندسی روی کاغذ کشیده بودم وسعی کرده بود فقط داخل شکلها را رنگ (خط خطی) کند
و در آخر باید بگویم دلم خیلی تنگ شده برای دوران نوزادیش

2 comments:

sanaz said...

سلام.
منم يه مامان هستم كه يه پسر ١٢ ماهه دارم. خيلي از خوندن نوشته هاتون لذت بردم. نمي دونم چرا ولي با خوندن يه حس همذات پنداري بهم دست داد. به نظرم خيلي خوب وقايع رو ثبت مي كنيد. پسرتون هم خيلي نازه فقط اگه ميشه بگيد كه چند وقتشه(age).

مریم said...

رایان 1.5 سالشه