همه درک کنند
شرایط موجود: آزمایشگاه مامان بالاخره راه افتاد و قراره برای دو هفته بطور شبانه روزی اندازه گیریهای اولیه انجام بشه، پس مامان باید حداقل روزی دوازده ساعت بمونه آزمایشگاه. بابا هفته آینده امتحان جامع داره ،یک روز در میان و در سه نوبت. رایان مریضه، تب داره و خودش میگه گلو و گوشش درد میکنه
فکر میکنید رایان درک میکنه که چرا مامان باید تنهاش بگذاره و بره دانشگاه و آن هم وقتی که اینقدر دلش میخواد مامان کنارش باشه و نازشو بکشه
فکر میکنید مبین درک میکنه که توی این روزها که مامان باید تمام شرایط رو فراهم کنه که اون بتونه درس بخونه، رایان مریض رو باهاش تنها بگذاره خونه و بره دانشگاه
فکر میکنید استاد مامان درک میکنه که چرا باید شاگردش توی این دو هفته مهم غیبت کنه از محل کارش و اون هم در شرایطی که استاد یک سالی هست که شهریه تحصیل و حقوق مامان رو از بودجه تحقیقاتش پرداخت میکنه و این اولین باریه که قراره بعد از یک سال اندازه گیری انجام بشه
فکر میکنید همکلاسی مامان درک میکنه که حالا که اون قراره هفته آینده برای دو ماه به شهری دیگری برای انجام تعدادی از اندازه گیری ها بره و دوست دخترش تهدیدش کرده به جدایی برای اینکه اون براش وقت کافی نمیگذاره و چمدونهاش رو هنوز نبسته و کلی کار داره که قبل از رفتن باید انجام بده، اونوقت مامان ازش بخواد که جای اون هم بمونه آزمایشگاه
تا حالا که جواب همه این سوالها بله بوده و همه مامان رو درک کردند و مامان در نهایت خجالت و شرمندگی مونده که چجوری باید به همه بگه که خیلی ازشون متشکره
2 comments:
مریم عزیز راه اندازی ازمایشگاهت رو تبریک می گم.امیدوارم حال رایان جان هر چه زودتر خوب بشه و امتحان جامع بابا هم به خوبی برگزار بشه.
راستی چه کار خوبی می کنید یک روز در هفته را در طبیعت می گذرونید تحمل بچه ها در این مواقع همیشه آدم رو شگفت زده می کنه.
Post a Comment