Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

Monday, May 2, 2011

this one


با مبین و رایان به مرکز خرید رفته بودیم. جلوی یک کتاب فروشی قفسه ای از کتابهای کودک گذاشته بودند که یکی از این کتابها توماس و دوستان بود با یک تخته مغناطیسی روی جلدش. رایان هیجانزده به سمت کتاب رفت و اصرار کرد که برایم بازش کنید، کتاب پوشش پلاستیکی داشت و نمیتوانستیم قبل از خرید بازش کنیم. مبین رایان را راضی کرد که تو شبیه این کتاب را خودت داری، بیا برویم داخل کتاب فروشی تا برایت کتاب بخوانم و بقیه کتابها را ببینی، رایان هم قبول کرد

ساعتی با خواندن کتابهای مختلف گذشت و رایان بدون اینکه خسته شود بعد از تمام شدن هر کتاب، آنرا سرجایش می گذاشت و کتاب بعدی را با هیجان می آورد تا برایش بخوانیم. سرانجام مبین به رایان گفت که یکی از کتابها را انتخاب کند تا برایش بخرد

You can have one of them, take one.

رایان با شنیدن این حرف سریع همه کتابها را به سرجایشان برگرداند و گفت

No, I dont want these, no no.

و بعد از گذاشتن همه کتابها به سمت بیرون رفت. من و مبین متعجب که چرا یکی از کتابها را انتخاب نکرد و اصلا چرا رفت؟ ما که هر از چندی میپرسیدیم رایان بسه دیگه بریم و رایان شدیدا مخالفت میکرد، حالا چه شد که خودش گذاشت و رفت

به در کتابفروشی رسیدیم ورایان که با سرعت جلوی ما راه میرفت خودش را به قفسه جلوی در رساند و با قیافه ای حق به جانب کتاب توماس ودوستان را برداشت و گفت

This one, I want this one, I'll take this one...

خوب مبین خودش گفته بود یکی را انتخاب کن و مشخص نکرده بود از کجا انتخاب کن،رایان هم که از همان اول انتخابش را کرده بود، پس کتاب رفت پای صندوق و رایان شاد و خوشحال از این پیروزی

No comments: