یکشنبه ها در طبیعت
از وقتی هوا بهتر شده، تقریبا از سیزده بدر، تصمیم گرفتم همه یکشنبه ها را در صورت بارانی نبودن هوا در طبیعت بگذرانیم. تا حالا که برنامه موفق بوده. این هفته در یک گروه هشت نفره به دریاچه ای در ارتفاعات پارک ملی واتر گپ رفتیم. مطمئن نبودیم حمل کردن رایان با کوله پشتی چقدر دشوار خواهد بود و اینکه از سال قبل تا به حال چقدر سخت تر شده ولی به خصوص با کمک دوستان سختی زیادی احساس نکردیم. رایان هم کنار دریاچه کلی با سنگها و چوبها بازی کرد و برای ماشینش با چوب گاراژ ساخت. سروش که برای قدم زدن و بازی با رایان رفته بودند، چشم مامان را دور دید و با رایان به داخل آب رفتند. رایان در راه پایین آمدن خیلی خسته بود و بیشتر راه را پشت بابا خوابید. در آن منطقه پای سیب فروشی معروفی هست که ما بعد از اتمام برنامه خودمان را مهمان انواع شیرینی و پای کردیم. در حیاط پای فروشی سگی میچرخید که به نظر خیلی هم تمیز نمی آمد ولی تلاشهای من برای دور نگاه داشتن رایان از سگ با اعتراض مبین و بقیه دوستان به جایی نرسید و رایان هر طور که میتوانست با سگ بازی کرد و من ترجیح دادم دیگر نگاه نکنم، و گویا به رایان بسیار بسیار خوش گذشت
این برنامه مامان را مطمئن کرد که رایان آنقدر بزرگ شده که همنورد کوچولوی مامان و بابا باشد
No comments:
Post a Comment