Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

Sunday, January 29, 2012

Thanks Daddy

جلسه اول کلاس شنای رایان با موفقیت همراه نبود. هر وقت که نوبت رایان بود که بره توی آب ، کل ساختمان پر میشد از صدای جیغ و گریه. آخر کلاس مامان با خانم مربی صحبت کرد و نتیجه گیری شد که رایان باید اول پیش نیاز رو که کلاس ترس از آب بود بره و بعدش کلاس شنا ( مثل همه بچه های کلاسشون) . توی این کلاس جدید یکی از پدر یا مادر باید رایان رو توی آب همراهی میکرد، این شد که بابا داوطلب شد بره توی آب. وقتی وارد محوطه استخر شدیم رایان شروع کرد به گریه و زاری که برگردیم خونه. بابا رفت توی آب و با انواع توپ و اسباب بازی رایان رو تشویق میکرد که بهش ملحق بشه ولی رایان مثل چسب چسبیده بود به مامان. مامان هم که تجربه استخر رفتن های تابستون رو داشت( تجربه اینکه هر وقت سعی کرده بود رایان رو از استخر بچه ها به استخر بزرگترها ببره، با گریه مداوم رایان شکست خورده بود)، هیچ امیدی به رفتن رایان توی آب نداشت. اینجا بود که بابا از مامان خواست از محوطه استخر بره بیرون و بدون توجه به گریه های رایان اون رو بغل کرد و بردش توی آب. کمتر از یک دقیقه بعد مامان که پشت ستون قایم شده بود با چشمانی متعجب رایان و بابا رو مشغول بازی و خنده دید


هنوز باورم نمیشه که مبین درست میگفت و حضور من باعث این رفتار رایان بود و حالا بجای صدای گریه، صدای خنده های رایان در تمام استخر پیچیده بود. البته کل این ماجرا تماشاچی هایی هم داشت که در آخر موفقیت بابا رو بهم تبریک گفتند و برای اونها هم این تغییر رفتار سریع رایان عجیب بود

1 comment:

مادر دوقلوهای ناهمسن said...

کتابای ما میگه 6 سالگی شروع شنا باشه تا قدرت جسمی بچه به اندازه ی کافی رسیده باشه