Lilypie - Personal pictureLilypie Fifth Birthday tickers

Sunday, February 5, 2012

My son is 3

این هم از تولد سه سالگی رایان. از یک ماه قبل رایان لیست چهار نفر از بهترین دوستاشو بهم داد تا برای تولدش دعوتشون کنم. من هم دختر کوچولوی همسایه رو به لیست مهمونا اضافه کردم و به این ترتیب ژاکلین، وایت، پاتریک، سامی و آیدین به تولد رایان دعوت شدند. حدود ساعت یازده بود که اولین مهمونمون از راه رسید. پاتریک با مامانش جینا، ما هنوز مشغول سلام و احوالپرسی بودیم که کادوی رایان باز شده روی زمین بود. پاتریک برای رایان یک ست قطار آورده بود. دقایقی بعد وایت و پدر و مادرش از پشت پنجره دیده شدندو رایان از یک صندلی بالا رفت و با فریاد و هیجان وایت رو صدا میکرد. پدر و مادرها هنوز خودشون رو به هم معرفی نکرده بودن که کادوی وایت که یک پازل و یک کتاب بود نقش زمین شد. تازه بچه ها مشغول بازی شدند که آیدن و مادرش از راه رسیدند، این بار رایان بجای سلام با دیدن آیدن فریاد میزد که " تو برام چی خریدی؟". مهمون بعدی ژاکلین دختر همسایه و برادر کوچولوش و مامانش بودند. آخر ازهمه هم سامی مهمون ویژه رایان با پدر و خواهرش اومدن و برای رایان دوتا ماشین کادو آوردن
از اینجا به بعد مهمونی دقیق یادم نمی یاد فقط یادمه همه چی به هم ریخته بود و از کنترل خارج شده بود. توی اتاق رایان انفجار اسباب بازی رخ داده بود و هر کسی یک چیزی رو از دست اون یکی میکشید و هر از گاهی صدای جیغ و گریه یکی بلند میشد . مبین مسئول محافظت از اتاق رایان شده بود و اونجا مواظب بود جنگ نشه یا حداقل کسی مصدوم نشه و من هم فقط به ساعت نگاه میکردم که چرا اینقدر کند جلو میره. این وسطها یک بار هم داد زدم که کی میخواد بشینه و با پازل بازی کنه که هیچ کدوم از بچه ها حتی سرشون رو هم به طرفم برنگردوندند. هنوز ساعت دوازده نشده بود که کیک رو آوردم شاید کمی بچه ها رو آروم کنه . سامی تنها کسی بود که با دیدن کیک شروع کرد به خوندن تولدت مبارک برای رایان و تا آخرش رو هم تک خوانی کرد. بعد از کیک میز غذای بچه ها و بزرگترها جداگانه چیده شد و دقایقی سکوت حکمفرما شد. وسطهای نهار دایی محسن و هدا از راه رسیدن با یک قطار غول آسا که بیشتر بچه ها دعوا بر سر تصاحب قطار رو به نهار ترجیح دادن
ساعت یک بود که مهمونها اماده رفتن شدند و مامان کادوی مهمونها رو بهشون داد، سامی نگاهی به بسته کادوش کرد و اعتراض کنان سراغ شیرینی و شکلات رو توی بسته کادوش گرفت و مبین با یک بسته پاستیل راضیش کرد که اعتراض همگانی برپا نکنه
رایان وقت خداحافظی مهموناش مشغول محافظت از اسباب بازیهای جدیدش بود و تازه بعد از رفتن همه و یافتن فضای امنیت برای اسباب بازیهش سرش رو بلند کرد و پرسید : پس مهمونها کجان

نتیجه گیری

برای تولد بچه سه سالتون بیشتر ازدو تا مهمون دعوت نکنید
بیشتر اسباب بازیهای بچتون رو پنهان کنید تا قابل دسترس نباشن
از چند نفر از دوستاتون دعوت کنید تا نقش مامور انتظامات رو در بخشهای مختلف خونه به عهده بگیرن
توی بسته کادوی مهمونها حتما شیرینی و شکلات بگذارید، اسباب بازی کافی نیست
اگر میخواهید عکس یا فیلم داشته باشید حتما یک عکاس خبر کنید

پی نوشت: تشکر ویژه از رابعه ، سیبیا و مبین عزیزم

3 comments:

لیلا مامان پویان said...

تولد رایان جان مبارک مریم عزیز
من امسال خیلی فکر کردم برای تولد پویان و نتیجه این شد که مهمون بچه دار دعوت نکنم احتمالا به پویان بیشتر خوش می گذره.

avisa said...

azize del tavalodet mobarak,
maryam joon natijegirihat bamaze bood, amma man az khooneye toop dar karde bad az raftane mehmoonha, kolli zogh ,ikonam, moratab kardanesh 2 sa'at vagt mibare , amma shadish yek omr, bacheha ro misaze

مادر دوقلوهای ناهمسن said...

تولدت مبارک رایان جان انشالله 120 ساله با عزت و لذت